خواهي که در پناه کرامات سرمدي / ايمن شوي زفتنه و ايمن زهر بدي
لبريز کن زعطر گلِ نور سينه را / با ذکر سبز يک صلوات محمدي . . .
تعجيل در فرج آقا صلوات
آهوي رميده اي که بر مي گردي / پيغام سپيده اي که برمي گردي
گفتيم شبي سياه از غم داريم / انگار شنيده اي که بر مي گردي . . .
ميلاد نور بر شما مبارک
خدايا ، درک دوران سبز ظهور دولت عشق را نصيب ما بگردان
آمين . . .
.
تفعل زدم نيمه ي شب به قرآن / کتابي که از وحي شيرازه دارد
براي دلم آيه ي صبر آمد / ولي نازنين ،صبر ، اندازه دارد . . .
(اللهم عجل لوليک الفرج)
.
اين همه لاف زن و مدعي اهل ظهور پس چرا يار نيامد که نثارش باشيم
سالها منتظر سيصد و اندي مردانيم آنقدر مرد نبوديم که يارش باشيم
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهيد به گمانم که بنا نيست يارش باشيم . . .
.
دوست دارم که يک شب جمعه/ صبح گردد به رسم خوش عهدي
ناگهان بشنوم زسمت حجاز/ نغمه ي دلخوش انا المهدي
.
بي خبر از همه عالم زتو خواهم خبري يا فرج الله
دلخوشم گر زتو آيد خبر مختصري يا فرج الله
.
روزي در برگه تقويم خواهند نگاشت
تعطيل رسمي – روز ظهور حضرت وليعصر«ع»
ولادت امام مهدي(عج) بر شما مبارک
.
ما معتقديم که عشق سر خواهد زد / بر پشت ستم کسي تير خواهد زد
سوگند به هر چهارده آيه نور / سوگند به زخم هاي سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر مي گردد / مهدي به ميان شيعه برمي گردددر انتظار ديدنت همه دلها بيقرارند
اي تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار
به خدا سوگند دنيا را آذين مي بنديم اگر لحضه آمدنت را بدانيم …
چه جمعه ها که يک به يک غروب شد نيامدي…………چه بغضها که در گلو رسوب شد نيامدي
خليل آتشين سخن ؛ تبر به دوش بت شکن…………..خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدي
براي ما که خسته ايم نه؛ ولي…………………………..براي عده اي چه خوب شد نيامدي
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام…………………..دوباره صبح؛ ظهر ؛ نه غروب شد نيامدي
بر چهره پر ز نور مهدي صلوات بر جان و دل صبور مهدي صلوات
تا امر فرج شود مهيا بفرست بهر فرج و ظهور مهدي صلوات
سئوالي ساده دارم از حضورت من آيا زنده ام وقت ظهورت
اگر که آمدي من رفته بودم اسير سال و ماه و هفته بودم
دعايم کن دوباره جان بگيرم بيايم در رکاب تو بميرم
هنوزم انتظارو انتظار است هنوزم دل به سينه بي قرار است
کاش مي شد در ميان لحظه ها لحظه ي ديدار را نزديک کرد
ميلاد نور پيشاپيش مبارک
خدانگهدار
در انتظار ديدنت همه دلها بيقرارند ….. اي تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار
سر راهت در انتظارم ….. برده هجرت صبر و قرارم …… جز ظهورت اي گل زهرا ….. به خدا حاجتي ندارم
کجايى اى هميشه پيدا از پس ابرهاى غيبت؟
سوسوي ستارگان آسمان در التهاب انتظار فرج توست
پس بيا و آسمان و زمين را گلستان کن که اين خانه ، خانه توست
ديرگاهيست در درونم غوغايي برپاست…
به گمانم که کسي مي آيد!
شايد تو باشي،
اي موعود!